ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
لبت نگوید و پیداست . میگوید دلت آری
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم
داری
دلت میآید آیا از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را همیشه بر
زبان آری
نمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این
عصر عیاری
چه میپرسی ضمیر شعرهایم کیست . آن من
مبادا لحظه ای حتی مرا
اینگونه پنداری
تو رو چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در
آرزوی خویش نگذاری
چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزی
تیغ تاتاری...