شب کند آغاز گریه چشم خون والای من
می شود چون موج دریا اشک طوفان زای من
ای
فلک بر چین کواکب راز خط کهکشان
تا سحر اختر فشاند نرگس مینای من
خنده ی
شادی دلم بایم کسی هر گز ندید
خون دل بودم آهی جرعه ی زهرای من
همدمم غم
مونسم غم صحبتم غم یار غم
رزق مرزوقم مگر کم بود در دنیای من
از بخار اشک
سردم راه سینه بسته شد
آه سردم هم به سختی بگذرد ازنای من
جوی خون را نم به رویم چشم خون والای من
لالا ا لال اآلاآ
سیر حسنی داشته ام با مصحف رخسار تو
حاصل عشقت بود دنیای من اقوای من
سخت شد پرواز کردن بعد از این دواف عشق
سوختم دار جفا چون شهپر اموای من
من دگر تنها شدم در خط سیر زندگی
باز رفت از دست من زهرای من زهرای من

ممنون از مطالب قشنگت دوست خوبم ...
این دفعه شما رو دعوت می کنم به آهنگی که اسحق احمدی برای پدر بزرگش می خونه ...
پیشنهاد می کنم شنیدن این احساس زیبا رو از دست ندین ...
منتظر شما هستم :)
سلام
لطف داری
بله حتما
mer30