آخرین ستاره

آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی
آخرین ستاره

آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی

ابوالفضل بریده دست

دانلود   ابوالفضل بریده دست



 

خداوندا تو دستی ده  که ریزم خون خصم دین  

 خداندا تو یاری ده نباشم آن نباشم این

 

    خداوندا توانی ده گشایم بسته در هارا    

  نشستم کافی کافی زدایم زنگ دل هارا

 

خدایا  ذوالفقاری ده سراسر تیز و دشمن کش 

 به جان یار نورانی  بکویبم ناخوشاید را خوش

 

   ابوالفضل بریده دست مصلح بود به دست نور 

   به ما دستی عطارفرما که دشمن را کنیم بر گور

 

مدد باشی مرا الله به نور احمد و حیدر  

به نور مادرم زهرا به آن دو سبط  پیغمبر

 

به امید پیروزی حق بر باطل..

فصل بهار

 

فصل بهار


نارِت ز یادُم اُو لحظه ئونی که با تو بودُم
آتش عشقت تو دامن ایزه به تار و پودُم

وقتی که تُمدی نگاهت اُمکه عاشقت بودُم
تیر نگاهت ایخا تو قلبُم لَرزی وجودُم
نارِت ز یادُم اُو لحظه ئونی که با تو بودُم
آتش عشقت تو دامن ایزه به تار و پودُم

اَرِم به صحرا مه وا خود تو فصل بهارِن
اَرِم تو باغون اَکنِم گردش که گلعُزارِن 
نارِت ز یادُم اُو لحظه ئونی که با تو بودُم
آتش عشقت تو دامن ایزه به تار و پودُم

ای نازنینُم اى مونس دل اُمید جُونُم
فصل بهارِن دشت لاله زارن مبَر ز یادُم


نارِت ز یادُم اُو لحظه ئونی که با تو بودُم

آتش عشقت تو دامن ایزه به تار و پودُم


بهار بهار


بهار بهار 




چه اسم آشنایی

صدات میاد ... اما خودت کجایی

وابکنیم پنجره ها رو یا نه

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار اومد با یه بغل جوونه

عید آورد از تو کوچه تو خونه

حیاط ما یه غربیل

باغچه ما یه گلدون

خونه ما همیشه

منتظر یه مهمون

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار بهار یه مهمون قدیمی

یه آشنای ساده و صمیمی


یه آشنا که مثل قصه ها بود

خواب و خیال همه بچه ها بود

آخ ... که چه زود قلک عیدیامون

وقتی شکست باهاش شکست دلامون

بهار اومد برفارو نقطه چین کرد

خنده به دلمردگی زمین کرد

چقد دلم فصل بهار و دوست داشت

واشدن پنجره ها رو دوست داشت

بهار اومد پنجره ها رو وا کرد

من و با حسی دیگه آشنا کرد

یه حرف یه حرف ‚ حرفای من کتاب شد

حیف که همش سوال بی جواب شد

دروغ نگم ‚ هنوز دلم جوون بود

که صبح تا شب دنبال آب و نون بود




تقویم کهنه

تقویم کهنه





کسی از ما نمیپرسه که بهارمون کجاست 
خنده سبز بهار کجای گریه های ماست؟
کسی از ما نمیپرسه که کجای جاده ایم
بین این این همه سوار چرا هنوز پیاده ایم
کسی نیس نشون بده نشونی ستاره رو
به دل ما یاد بده تولد دوباره رو

تقویم کهنه رو باید ببندیم
باز باید دروغکی بخندیم
بهار داره پا میذاره تو خونه
حنجره قلب ما کی می خونه

یکی باید واسه ما بهارو معنا بکنه 
سفره گمشده هفت سین پیدا بکنه
یکی باید بیاد و سین سکوت بشکنه
رمز قد کشیدن تو کوچه فریاد بزنه


تقویم کهنه رو باید ببندیم
باز باید دروغکی بخندیم
بهار داره پا میذاره تو خونه
حنجره قلب ما کی می خونه