آخرین ستاره

آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی
آخرین ستاره

آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی

فکر می‌کنم روح ناصر از این قطعه شاد است

گفت‌وگو با آهنگساز و خواننده‌ای که آهنگ «بهت نگفتم» را با باقی‌مانده صدای ناصرعبداللهی و خودش منتشر کرد
فرزاد فرومند: فکر می‌کنم روح ناصر از این قطعه شاد است
موسیقی ما - آرش نصیری: فرزاد فرومند هنوز جوان است اما آن‌قدر زود و در سطح کیفی بالا مطرح شد که انگار خواننده و آهنگسازی از خیلی سال پیش است. او با چند آلبومی که منتشر کرد، روی بسیاری از آهنگسازان بعد از خود تأثیر گذاشت. فرومند از خانواده‌ی مرحوم احمد شاملو دست‌نویس کتبی اجرای آثارش را دارد و این می‌تواند نشان از کیفیت استاندارد آثار او داشته باشد. فرومند در کنار کارهای خوبی که برای صدای خود ساخته و منتشر کرده، برای خوانندگان تراز اول دیگر هم آثار خوبی ساخته بود که از آن جمله است دو آهنگ برای ناصر عبداللهی در آلبوم «هوای حوا» (آهنگ «هوای حوا» با شعر «دل من یه روز به دریا زد و رفت» از استاد بهمنی و «بچه‌های خیابانی» با شعر ابراهیم اسماعیلی) و آهنگ «بهت نگفتم» با ترانه شایا تجلی که بعد از درگذشت ناصر منتشر شد. حالا، بعد از گذشت ده سال از ضبط آن آهنگ، او آن را با وکال به‌جا مانده از خواننده‌ی فقید، به صورت دوصدایی در «موسیقی ما» منتشر کرده است. این گفتگو به این مناسبت است.
 
 
  • * آقای فرومند. شما آهنگ «بهت نگفتم» مرحوم ناصر عبداللهی را که خودت ساخته بودی را حالا، ده سال بعد از ساخته شدن به صورت مشترک با ناصر دوباره منتشر کرده‌ای. می‌خواهم داستان ساخته شدن آن را با هم بررسی کنیم تا از این طریق یاد ناصر را گرامی بداریم. شما این آهنگ را کی ساخته بودی؟
حدود سال 83 و 84. یعنی برمی‌گردد به قبل از پروژه‌ی آلبوم ناصر.
 
  • * چند وقت بعد ناصر عبداللهی آن را خواند؟
فکر کنم سه چهار ماه بعد از ساخته شدن‌اش.
 
  • * از اول این آهنگ را برای ناصر ساخته بودی؟
نه. آن را برای آلبوم خودم ساخته بودم که همان موقع‌ها قرار بود منتشر شود و اصولاً قرار نبود که من توی پروژه‌ی ناصر باشم. به ناصر گفتم من دارم روی آلبوم خودم کار می‌کنم و می‌خواهم متمرکز باشم و اگر اجازه بدهی، به کار خودم بپردازم. اما خیلی دوست دارم که باز با هم کار کنیم. خیلی دوستانه با هم در این مورد صحبت کردیم. منتها یک اتفاق ماجرا را عوض کرد. من همین ماجرا را به یکی از دوستان خبرنگار گفتم و اما نه برای انتشار. به او گفتم من قرار نیست در پروژه‌ی ناصر عبداللهی باشم و او هم همین را رسانه‌ای کرد و این باعث دلخوری ناصر و آن شرکت شد. من نمی‌دانستم. از شرکت زنگ زدند که چرا این موضوع را اعلام کرده‌ای و... من وقتی دیدم این دارد باعث دلخوری می‌شود، وارد پروژه شدم.
 
  • * چرا شرکت ناراحت شد؟
چون چیزی که به صورت خصوصی بین ما بود، منتشر شده بود. من خبردار نشده بودم. گفتند چرا این اتفاق افتاد و من برای اینکه این دلخوری نباشد، پیش‌دستی کردم و یکی از کارهایی که خودم هم خیلی دوست‌اش داشتم، با ناصر کار کردم. با ناصر خیلی دوست بودم و خیلی هم دوستش داشتم. نمی‌خواستم بین ما هیچ دلخوری باشد. نمی‌خواستم اینجوری القا شود که من نمی‌خواهم برای ناصر کار کنم. خود ناصر می‌دانست که اصلاً اینجوری نیست، اما مردم که نمی‌دانستند. می‌خواستم سوءتفاهمی برای هیچ‌کس به وجود نیاید.
 
  • * قبل از این کار چند آهنگ دیگر را با مرحوم عبداللهی کار کرده بودی؟
دو کار در آلبوم «هوای حوا» کار کرده بودم. آهنگ «هوای حوا» با شعر استاد محمدعلی بهمنی (دل من یه روز به دریا زد و رفت) و یک قطعه دیگر آهنگ «بچه‌های خیابانی» (بذار از شما بخونم، شما که غریبه هستید) از ابراهیم اسماعیلی.
 
  • * دو تا از بهترین قطعات این آلبوم. پس بعد از تجربه دو آهنگ خوب، «بهت نگفتم» را با او کار کردی. ناصر قبل از اینکه ترانه را بخواند، آن را شنیده بود؟
فکر می‌کنم شنیده بود. خانه‌های ما خیلی نزدیک به هم بود. من آن موقع سعادت‌آباد بودم و ناصر هم چهار تا کوچه آن‌طرف‌تر بود و روز و شب با هم بودیم. رفت‌وآمد داشتیم و من وقتی کاری می‌سازم، با دوستان نزدیکم می‌شنویم تا نظرشان را بدانم. ناصر هم قطعاً قبلاً آن را شنیده بود؛ چون خیلی نظراتش را قبول داشتم. خودم هم این کار را خیلی دوست داشتم. وقتی قرار شد با هم کار کنیم، این آهنگ را به او پیشنهاد دادم و او هم خیلی خوشحال شد.
 
  • * شعرش هم که از شایا تجلی است.
بله. من با شایا تجلی کارهای زیادی کرده بودم. آن موقع داشتیم روی آلبوم «عصر آن روز» کار می‌کردیم و می‌دانید که شایا در آن آلبوم هشت تا ترانه دارد.
 
  • * وقتی قرار شد ناصر این آهنگ را بخواند، به او پیشنهاد ندادی که آن را مشترکاً بخوانید؟
ناصر خیلی قبل‌تر و سر همان آلبوم «هوای حوا» پیشنهاد داده بود که با هم بخوانیم. من ماکت کارها را با صدای خودم به او می‌دادم که تمرین کند و او لطف داشت و می‌گفت صدای من را دوست دارد و همان موقع پیشنهاد داد که «هوای حوا» را با هم بخوانیم. پیشنهاد خیلی خوبی بود اما من نخواستم این کار را انجام بدهم.
 
  • * چرا؟
ناصر آن موقع توی اوج بود و احساس خوبی نداشتم و فکر می‌کردم دیگران چه فکری می‌کنند.
 
  • * فکر می‌کردی که نکند دیگران فکر کنند داری از دوستی‌تان سوءاستفاده می‌کنی؟
به‌هرحال مردم که از این رفاقت‌ها خبر نداشتند. خودم فکر می‌کردم که نکند دیگران فکر کنند قرار است کاری کنم که ناصر نردبان من شود. با اینکه اینکه این پیشنهاد از جانب خودش بود.
 
  • * پس به ناصر پیشنهاد دادی و ضبط کردید. کار در کدام استودیو ضبط شد؟
یک استودیو در جردن که آقای علمشاهی و مجید اخشابی با هم شریک بودند و الان خود اخشابی آن را اداره می‌کند. آن موقع تازه تأسیس شده بود. یعنی با پروژه ناصر و پروژه‌ی «عصر آن روز» من آنجا افتتاح شد. البته من بعداً پروژه‌ام را بردم ترکیه.
 
  • * آهنگ را ضبط کرده بودید، بعد ناصر آمد و خواند؟
بله و البته یادتان باشد که آن روزها و قبل از آن فاجعه هم حال ناصر آن‌چنان خوب نبود و مشخص بود که اتفاقی دارد می‌افتد. حالش طوری بود که هی ضبط‌های ما لغو می‌شد یا اینکه می‌آمد اما می‌گفت فرزاد امروز حال من زیاد خوب نیست. بگذاریم برای یک روز دیگر. چندین بار لغو شد اما بالاخره این کار را ضبط کردیم.
 
  • * وقتی مرحوم ناصر عبداللهی تنظیم را شنید، ایده‌ای نداد و عوضش نکرد؟
نه. کار را دوست داشت و مخصوصاً آوای اولش را. وقتی من داشتم وکال اول این آهنگ را می‌خواندم، آمد و خیلی هم حالش خوب شد.
 
  • * آن آلبوم چه‌قدر بعد از درگذشت ناصر عبداللهی منتشر شد؟
وقتی ناصر رفت، آلبوم آماده انتشار بود و همه کارهایش انجام شده بود اما آقای علمشاهی تصمیم گرفت آن را بعدتر منتشر کند تا خدای ناکرده برای کسی شائبه‌ای پیش نیاید که می‌خواهد از این فضای به وجود آمده برای فروش بیشتر آلبوم استفاده کند.
 
  • * حالا چی شد که تصمیم گرفتی این کار را به صورت دوصدایی منتشر کنی؟
باز هم برای نشان دادن علاقه‌ام به ناصر و تجدید دوستی‌مان. همان‌طوری که گفتم، من وکال‌های ناصر را در شرایط روحی مختلفی که او در آن اواخر داشت، گرفته بودم و در نهایت دو تا وکال از او داشتم که یکی از آنها را در آلبوم استفاده کردیم. جالب است که آن کار را هم مرحوم نیما وارسته میکس و مستر کرده بود. من یکی از وکال‌ها را به نیما داده بودم و یکی دیگر از وکال‌ها در آرشیو من مانده بود.
 
  • * یعنی این وکال که شما الان از آن استفاده کرده‌ای را کسی نشنیده. درست است؟
بله اما به هر حال هر دو وکال مربوط به یک ملودی است و تحریر‌های ناصر هم مخصوص خود اوست و طبیعتاً وکال آن‌چنان متفاوتی نیست. البته با همه این حرف‌ها یک جاهایی متفاوت است و دوست داشتم از این وکال هم استفاده کنم. ضمن اینکه می‌خواستم این کار را در حال و هوای تنظیم‌های امروز هم تنظیم کنم.
 
  • * در نهایت این کار که در آمده را چه‌قدر دوست داری؟
خیلی.
 
  • * فکر می‌کنی روح ناصر الان خوشحال شده است؟
فکر کنم خیلی خوشحال شده باشد. زمانی که داشتم وکال را می‌گرفتم، با خودم فکر می‌کردم چه‌قدر خوب می‌شد اگر ناصر بود و چه‌قدر حال وکال ما خوب می‌شد. ناصر آدم خیلی ویژه با اخلاق خاصی بود و خیلی هم شیرین و بانمک بود. فکر می‌کنم ناصر هم این کار را دوست داشته باشد؛ چون سلیقه‌اش را می‌شناسم. آن موقع هم وقتی این ملودی را شنید، خیلی ذوق کرد. کار که تمام شد، روی دو تا مبل روبه‌روی هم نشسته بودیم و خیلی ذوق داشت. آن علاقه و ذوق‌اش هنوز در خاطرم هست.
 
  • * الان وقتی کار تمام شد و روی مبل نشستی، در حالی که ناصر روبه‌رویت نبود، چه حسی داشتی؟
 نمی‌دانم چگونه توضیح بدهم. حس عجیبی بود اما می‌دانستم روح ناصر خوشحال است. مطمئن بودم و هستم.
 
  • * یک سوال دیگر که سوال آخر است. شما آن موقع در اوج بودی و همان موقع و بعد خیلی روی آهنگسازان و خوانندگان تأثیر گذاشتی. اما در چند سال اخیر کم‌کار شده‌ای و خیلی‌ها از کارهای شما تقلید و حتی در بعضی جاها کپی کردند. ناراحت نمی‌شوی و چیزی نمی‌گویی؟
اگر تأثیر باشد که بد نیست. من نگران نیستم چون چشمه‌ام که نخشکیده. احساس می‌کنم با ایده‌های تازه می‌توانم کار کنم.
 
  • * یعنی از تقلید و کپی چهره‌های نامدار موسیقی پاپ از کار خودت هم ناراحت نمی‌شوی؟
بعضی وقت‌ها کمی ناراحت می‌شوم. اجازه بده این بحث را بگذاریم یک وقت دیگر تا مفصل درباره‌اش صحبت کنیم. الان توی حال و هوای هم‌خوانی با دوست خوبم ناصر عبداللهی هستم. نمی‌خواهم این حال خوب را با حرف‌های دیگر عوض کنم. اینها بماند برای بعد.
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما

بنیامین و محرم


 


بانوی من

خسته و درمونده بودم

از همه جا رونده بودم
به هر خونه میرسیدم
میهمون نا خونده بودم


هیچکی حسابم نمیکرد
هیچکی جوابم نمیداد
از تشنگی میمردمو
هیچکسی آبم نمیداد


یه مدته مدینی بود
تو غصه ای شدید بودم
هر ماه غروب جمعه ای
که خیلی نا امید بودم


فرشته ی مهربونی 
منو دوباره زنده کرد
اون که بادست کوچیکش
بزرگا رو شرمنده کرد


بانوی کوچولوی من
راس راسی خیلی خانومه
چشمای من تا زنده ان
فقط به دست بانومه


بانوی من دختریه
که خیلی سختی کشیده
میگن توی سه سالگی
مزه ی مرگ و چشیده



صبح که ندیرونه بوده
باغصه هم خونه بوده
باهاش نامهربون بودن
با اینکه دوردونه بوده


کاشکی میشد تو اون روزا
ماهابودیم تو شهر شام
دست به سینه وامیستادیم
سف به سف و با احترام


تاهرچی که دلت میخواد
برات فراهم بکنیم
شاید بتونیم یه کمی
غصه هاتو کم بکنیم


یه روسری ای خریدی
که آبیش آسمونی بود
یه پیرهنی که تازگیش
مناسب میهمونی بود


اما شما شاهزاده اید
گدای قصه تون منم
پیش شما کم میارم
حرف های کوچیک میزنم


من میدونم فرشته ها
پرمیزنن دور سرت
فرشته ی آسمونی
منو بگیر زیر پرت




شب غربت

شب غربت کبوتر بچه ها

واسشون تا صبح بایدشمع سوزوند
شب گریه کردنای بی صدا
واسشون تا صبح بایدشمع سوزوند

یه صحرا کبوتر
که آتیش گرفته پروبالشون
دل هیچ کسی هم 
جز آتیش نسوخته به احوالشون

رو این شعله ها کاشکی بارون بباره
رو داغ شقایق هم مرحم بزاره
یه دسته کبوتر های بی پناهو
یکی یکی از لونشون در بیاره

باغ سپیدار یه روزخونشون بود
روی شونشون کفترهالونشون بود 
حالا اون درختاروطوفان شکسته
کبوترها ویلون شدن دسته دسته


شب غربت کبوتر بچه ها
واسشون تا صبح باید شمع سوزوند
شب گریه کردنای بی صدا
واسشون تا صبح باید شمع سوزوند

یه صحرا کبوتر
که آتیش گرفته پروبالشون
دل هیچ کسی هم
جز آتیش نسوخته به احوالشون

رو این شعله ها کاشکی بارون بباره
رو داغ شقایق هم مرحم بزاره
یه دسته کبوتر های بی پناهو
یکی یکی از لونشون در بیاره

باغ سپیدار یه روزخونشون بود
روی شونشون کفترهالونشون بود
حالااون درختاروطوفان شکسته
کبوترها ویلون شدن دسته دسته




عموم ابالفضل یه پهلوونه


عموم ابالفضل یه پهلوونه

دستاشقشنگه قدش بلنده

تا آسمونه یه پهلوونه

ما تشنمونه خدا میدونه

که این فقط کار

عموی پهلوونه

می گن که عباس دلش یه دریاس

چشم امید ما همه

به قلب مهتاب به دست سقاس

به دست عباس

عموم ابالفضل یه پهلوونه

دستاش قشنگه قدش بلنده تا آسمونه

یه پهلوونه

چشمهای اون قشنگن

مردم باهاش یه رنگن

همش میگن ابالفضل اونهایی که دلتنگن

تو اوج نا امیدی

بالاترین امیده

همیشه اسم عباس

واسه بغضا کی دیده

عموم ابالفضل یه پهلوونه

دستاش قشنگه

قدش بلنده تا آسمونه

یه پهلوونه عموم نگاهش نگاه شیره

عموم عموم عموم عموم عموم دلیره با اون نگاهش جون دشمنو میگیره

چشمهای اون قشنگن

مردم با هاش یه رنگن همش

میگن ابالفضل اونهایی که دلتنگن تو اوج نا امیدی

بالاترین امیده

همیشه اسم عباس واسه بغضا کی دیده

عموم ابالفضل یه پهلوونه

دستاش قشنگه قدش بلنده تا آسمونه یه پهلوونه



بوی محرمش میاد


بوی محرمش میاد

خیمه و پرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

بوی محرمش میاد
خیمه وپرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

رقیه دخترش میاد
صدای مادرش میاد
تشنگی بالبش میاد
حسین با زینبش میاد

شاهزاده ای جوون میاد
عباس پهلوون میاد
یه طفل زیبایی میاد
صدای لالایی میاد

مسافرای کربلا
دارن میرن به مهمونی
دلو بزن به قافله
اگه میخوای جانمونی نمونی نمونی

بعد چراغو پرچمو
اسبابای محرمو
بگیر رو دوشت علمو
دیوونه کن یه عالمو

توی سف زنجیر زنا
آقاتماشات میکنه

اگه یه دست عاشقی
وصله به دریات میکنه
آقا تماشات میکنه

کنار هر سقاخونه
به تشنه ها آب بنوشون
بچه های کوچولورو 
لباس سقا بپوشون
به تشنه ها آب بنوشون

بوی محرمش میاد
خیمه و پرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

بوی محرمش میاد
خیمه وپرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

رقیه دخترش میاد
صدای مادرش میاد
تشنگی بالبش میاد
حسین بازینبش میاد

شاهزاده ای جوون میاد
عباس پهلوون میاد
یه طفل زیبایی میاد
صدای لالایی میاد
صدای لالایی میاد

ابوالفضل بریده دست

دانلود   ابوالفضل بریده دست



 

خداوندا تو دستی ده  که ریزم خون خصم دین  

 خداندا تو یاری ده نباشم آن نباشم این

 

    خداوندا توانی ده گشایم بسته در هارا    

  نشستم کافی کافی زدایم زنگ دل هارا

 

خدایا  ذوالفقاری ده سراسر تیز و دشمن کش 

 به جان یار نورانی  بکویبم ناخوشاید را خوش

 

   ابوالفضل بریده دست مصلح بود به دست نور 

   به ما دستی عطارفرما که دشمن را کنیم بر گور

 

مدد باشی مرا الله به نور احمد و حیدر  

به نور مادرم زهرا به آن دو سبط  پیغمبر

 

به امید پیروزی حق بر باطل..

نسیم یا دها

دانلود اجرای قطعه طعنه ناشنیده با حضور مسعود خادم و جواد خیابانی در سال 78 پخش از شبکه نسیم