آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی

آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی

فریاد رس

فریاد رس



مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید


که ز انفاس خوشش بوی کسی می اید


از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش


زدم ام فالی و فریادرسی می اید


هیچ کس نیست که در کوی تو اش کاری نیست 


هرکس آنجا به طریق هوسی می اید


کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست


اینقدر هست که بانگ جرسی می اید


جرعه ای ده که به میخانه ارباب کرم


هر حریفی ز پی ملتمسی می اید


دوست را گر سر پرسیدن بیمار من است 


گو بر ان خوش که هنوز نفسی می اید


خبر بلبل این باغ بپرسید که من


ناله ای می شنوم کز قفسی می اید


یار دارد سر صید دل حافظ یاران


شاهبازی به شکار مگسی می اید


مژده ای  دل که مسیحا نفسی می اید 


که ز انفاس خوشش بوی کسی می اید


از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش 


زدم ام فالی و فریاد رسی می اید


بهار دلنشین


بهار دلنشین


 تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
                                    ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
                                   تا که گلباران شود کلبه ی ویران من

تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
                                  تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان

چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
                         چون سرشک اندر کنار بنشین بنشان سوز نهان

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
                              ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
                                تا که گلباران شود کلبه ی ویران من

بازآ ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
                              چون لاله ی تنها ببین بر چهره داغ حسرتم

ای روی تو آیینه ام عشقت غم دیرینه ام
                            بازآ چون گل در این بهار سر را بنه در سینه ام  

بنیامین و محرم


 


بانوی من

خسته و درمونده بودم

از همه جا رونده بودم
به هر خونه میرسیدم
میهمون نا خونده بودم


هیچکی حسابم نمیکرد
هیچکی جوابم نمیداد
از تشنگی میمردمو
هیچکسی آبم نمیداد


یه مدته مدینی بود
تو غصه ای شدید بودم
هر ماه غروب جمعه ای
که خیلی نا امید بودم


فرشته ی مهربونی
منو دوباره زنده کرد
اون که بادست کوچیکش
بزرگا رو شرمنده کرد


بانوی کوچولوی من
راس راسی خیلی خانومه
چشمای من تا زنده ان
فقط به دست بانومه


بانوی من دختریه
که خیلی سختی کشیده
میگن توی سه سالگی
مزه ی مرگ و چشیده



صبح که ندیرونه بوده
باغصه هم خونه بوده
باهاش نامهربون بودن
با اینکه دوردونه بوده


کاشکی میشد تو اون روزا
ماهابودیم تو شهر شام
دست به سینه وامیستادیم
سف به سف و با احترام


تاهرچی که دلت میخواد
برات فراهم بکنیم
شاید بتونیم یه کمی
غصه هاتو کم بکنیم


یه روسری ای خریدی
که آبیش آسمونی بود
یه پیرهنی که تازگیش
مناسب میهمونی بود


اما شما شاهزاده اید
گدای قصه تون منم
پیش شما کم میارم
حرف های کوچیک میزنم


من میدونم فرشته ها
پرمیزنن دور سرت
فرشته ی آسمونی
منو بگیر زیر پرت




شب غربت

شب غربت کبوتر بچه ها

واسشون تا صبح بایدشمع سوزوند
شب گریه کردنای بی صدا
واسشون تا صبح بایدشمع سوزوند

یه صحرا کبوتر
که آتیش گرفته پروبالشون
دل هیچ کسی هم
جز آتیش نسوخته به احوالشون

رو این شعله ها کاشکی بارون بباره
رو داغ شقایق هم مرحم بزاره
یه دسته کبوتر های بی پناهو
یکی یکی از لونشون در بیاره

باغ سپیدار یه روزخونشون بود
روی شونشون کفترهالونشون بود
حالا اون درختاروطوفان شکسته
کبوترها ویلون شدن دسته دسته


شب غربت کبوتر بچه ها
واسشون تا صبح باید شمع سوزوند
شب گریه کردنای بی صدا
واسشون تا صبح باید شمع سوزوند

یه صحرا کبوتر
که آتیش گرفته پروبالشون
دل هیچ کسی هم
جز آتیش نسوخته به احوالشون

رو این شعله ها کاشکی بارون بباره
رو داغ شقایق هم مرحم بزاره
یه دسته کبوتر های بی پناهو
یکی یکی از لونشون در بیاره

باغ سپیدار یه روزخونشون بود
روی شونشون کفترهالونشون بود
حالااون درختاروطوفان شکسته
کبوترها ویلون شدن دسته دسته




عموم ابالفضل یه پهلوونه


عموم ابالفضل یه پهلوونه

دستاشقشنگه قدش بلنده

تا آسمونه یه پهلوونه

ما تشنمونه خدا میدونه

که این فقط کار

عموی پهلوونه

می گن که عباس دلش یه دریاس

چشم امید ما همه

به قلب مهتاب به دست سقاس

به دست عباس

عموم ابالفضل یه پهلوونه

دستاش قشنگه قدش بلنده تا آسمونه

یه پهلوونه

چشمهای اون قشنگن

مردم باهاش یه رنگن

همش میگن ابالفضل اونهایی که دلتنگن

تو اوج نا امیدی

بالاترین امیده

همیشه اسم عباس

واسه بغضا کی دیده

عموم ابالفضل یه پهلوونه

دستاش قشنگه

قدش بلنده تا آسمونه

یه پهلوونه عموم نگاهش نگاه شیره

عموم عموم عموم عموم عموم دلیره با اون نگاهش جون دشمنو میگیره

چشمهای اون قشنگن

مردم با هاش یه رنگن همش

میگن ابالفضل اونهایی که دلتنگن تو اوج نا امیدی

بالاترین امیده

همیشه اسم عباس واسه بغضا کی دیده

عموم ابالفضل یه پهلوونه

دستاش قشنگه قدش بلنده تا آسمونه یه پهلوونه



بوی محرمش میاد


بوی محرمش میاد

خیمه و پرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

بوی محرمش میاد
خیمه وپرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

رقیه دخترش میاد
صدای مادرش میاد
تشنگی بالبش میاد
حسین با زینبش میاد

شاهزاده ای جوون میاد
عباس پهلوون میاد
یه طفل زیبایی میاد
صدای لالایی میاد

مسافرای کربلا
دارن میرن به مهمونی
دلو بزن به قافله
اگه میخوای جانمونی نمونی نمونی

بعد چراغو پرچمو
اسبابای محرمو
بگیر رو دوشت علمو
دیوونه کن یه عالمو

توی سف زنجیر زنا
آقاتماشات میکنه

اگه یه دست عاشقی
وصله به دریات میکنه
آقا تماشات میکنه

کنار هر سقاخونه
به تشنه ها آب بنوشون
بچه های کوچولورو
لباس سقا بپوشون
به تشنه ها آب بنوشون

بوی محرمش میاد
خیمه و پرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

بوی محرمش میاد
خیمه وپرچمش میاد
فرشته ازتو آسمون
برای ماتمش میاد

رقیه دخترش میاد
صدای مادرش میاد
تشنگی بالبش میاد
حسین بازینبش میاد

شاهزاده ای جوون میاد
عباس پهلوون میاد
یه طفل زیبایی میاد
صدای لالایی میاد
صدای لالایی میاد

تقویم کهنه


تقویم کهنه


(سوال ساده ) از البوم قشنگ روزگار



+ همراه شهرام فرشید





کسی از ما نمیپرسه که بهارمون کجاست
خنده سبز بهار کجای گریه های ماست؟
کسی از ما نمیپرسه که کجای جاده ایم
بین این این همه سوار چرا هنوز پیاده ایم
کسی نیس نشون بده نشونی ستاره رو
به دل ما یاد بده تولد دوباره رو

تقویم کهنه رو باید ببندیم
باز باید دروغکی بخندیم
بهار داره پا میذاره تو خونه
حنجره قلب ما کی می خونه

یکی باید واسه ما بهارو معنا بکنه
سفره گمشده هفت سین پیدا بکنه
یکی باید بیاد و سین سکوت بشکنه
رمز قد کشیدن تو کوچه فریاد بزنه


تقویم کهنه رو باید ببندیم
باز باید دروغکی بخندیم
بهار داره پا میذاره تو خونه
حنجره قلب ما کی می خونه