آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی

آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی

گل گلدون من

گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد

گل شب بو دیگه شب بو نمیده

کی گل شب بو رو از شاخه چیده

گوشهء آسمون پر رنگین کمون

من مثه تاریکی تو مثل مهتاب

اگه باد از سرِِ زلف تو نگذره

من میرم گم میشم تو جنگل خواب

گل گلدون من ماه ایوُن

من از تو تنها شدم چو ماهی از آب

گل هر آرزو رفته از رنگ و بو

من شدم رودخونه دلم یه مرداب

آسمون آبی میشه اما گل خورشید

رو شاخه های بید دلش میگیره

دره مهتابی میشه اما گل مهتاب

از برکه های آب بالا نمیره

تو که دست تکون میدی

به ستاره جون میدی

میشکفه گل از گل باغ

وقتی چشمات هم میاد

دو ستاره کم میاد

میسوزه شقایق از داغ

گل گلدون من ماه ایوُن من

از تو تنها شدم چو ماهی از آب

گل هر آرزو رفته از رنگ و بو

من شدم رودخونه دلم یه مرداب.


دانلود



لینک ۲

سوگ سهراب

گر تند بادی براید ز گنج / به خاک افکند نارسیده ترنج

ستمکاره خوانیمش ار دادگر / هنرمند گوییمش ار بی هنر

اگر مرگ داد است بیداد چیست؟ / ز مرگ این همه بانگ و فریاد چیست

از این راز جان تو آگاه نیست / وزین پرده اندر تو را راه نیست

کنون گر تو در آب ماهی شوی / و یا چون شب اندر سیاهی شوی

و یا چون ستاره شوی برسپهر / ببُری ز روی زمین پاک مهر

بخواهد هم از تو پدر، کین ِ من / چو بیند که خشت است بالین من


بریدن دو دستم ، سزاوار هست

جز از خاکِ تیره نباید نِشست


دانلود

مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید

فریاد رس


مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید


که ز انفاس خوشش بوی کسی می اید


از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش


زدم ام فالی و فریادرسی می اید


هیچ کس نیست که در کوی تو اش کاری نیست 


هرکس آنجا به طریق هوسی می اید


کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست


اینقدر هست که بانگ جرسی می اید


جرعه ای ده که به میخانه ارباب کرم


هر حریفی ز پی ملتمسی می اید


دوست را گر سر پرسیدن بیمار من است 


گو بر ان خوش که هنوز نفسی می اید


خبر بلبل این باغ بپرسید که من


ناله ای می شنوم کز قفسی می اید


یار دارد سر صید دل حافظ یاران


شاهبازی به شکار مگسی می اید


مژده ای  دل که مسیحا نفسی می اید 


که ز انفاس خوشش بوی کسی می اید


از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش 


زدم ام فالی و فریاد رسی می اید


لینک  ۲



تو یاد دادی به این صدا که سر بده ترانه رو تویی که زنده می کنی

تو یاد دادی به این صدا که سر بده  ترانه رو   تویی که زنده می کنی  شعر های عاشقانه رو


گل یخ

از البوم غزلک


شعر یغما گلرویی

آهنگ ساز   :ناصر

خوانندگان سعید شهروز به همراه ناصر 



گل یخ



سعید شهروز:

آی گل یخ آی گل یخ زمستونم بارشو بست

طلسم زم حریر شب تنها با دست تو شکست

ناصر عبداللهی:

تو یاد دادی به این صدا که سر بده ترانه رو

تویی که زنده میکنی شعرهای عاشقونه رو

سعید:

از من و تو گذشت عزیز به شب بگو آفتابی شه

ستاره رو سرم بریز به شب بگو آفتابی شه

ناصر:

از من و تو گذشت عزیز به شب بگو آفتابی شه

ستاره رو سرم بریز به شب بگو آفتابی شه

سعید:

آی گل یخ با تو میشه دل به ترانه ها سپرد

با تو میشه ستاره بود همیشگی شد و نمرد

ناصر:

وقتی که تو کنارمی تازه منو من میبینم

آفتاب و مهتاب نمیخوام این شبو روشن میبینم


سعید:

از من و تو گذشت عزیز به شب بگو آفتابی شه

ستاره رو سرم بریز به شب بگو آفتابی شه

ناصر:

از من و تو گذشت عزیز به شب بگو آفتابی شه

ستاره رو سرم بریز به شب بگو آفتابی شه

ناصر:

آی گل یخ با دست تو درای بسته وا میشن

وقتی که تو پیش منی گمشده ها پیدا میشن

سعید:

قناری تو کنج قفس پرواز معنا میکنه

برای دیواری که هست پنجره رو وا میکنه

ناصر:

از من و تو گذشت عزیز به شب بگو آفتابی شه

ستاره رو سرم بریز به شب بگو آفتابی شه

سعید:

از من و تو گذشت عزیز به شب بگو آفتابی شه

ستاره رو سرم بریز به شب بگو آفتابی شه




دیر زمانیست که بارانی ام

در این پست ۲ اهنگ از ناصر می زارم که جزء  اولین اثار ناصر به حساب می یاد


این ۲ اهنگ تو آلبوم حقیقت دارد  ۷ سال ۷ شاعر ۷ ترانه بود که سال

۷۸ به بازار اومد از  شرکت دارینوش قبل از البوم عشق است



بارانی 

 

بارانی  لینک 2


با همه ی بی سر و سامانی ام
 باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
 در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام آن لحظه ی توفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
 آماده ام تا تر بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام
حرف بزن ابر مرا باز کن
 دیرزمانی است که بارانی ام
 حرف بزن حرف بزن سالهاست
 تشنه ی یک صحبت طولانی ام



بهار بهار 


بهار بهار   لینک 2

 

بهار بهار

صدا همون صدا بود

صدای شاخه ها و ریشه ها بود

بهار بهار

چه اسم آشنایی

صدات میاد ... اما خودت کجایی

وابکنیم پنجره ها رو یا نه

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار اومد با یه بغل جوونه

عید آورد از تو کوچه تو خونه

حیاط ما یه غربیل

باغچه ما یه گلدون

خونه ما همیشه

منتظر یه مهمون

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار بهار یه مهمون قدیمی

یه آشنای ساده و صمیمی

متن ترانه و آهنگ از سایت ایران ترانه

یه آشنا که مثل قصه ها بود

خواب و خیال همه بچه ها بود

آخ ... که چه زود قلک عیدیامون

وقتی شکست باهاش شکست دلامون

بهار اومد برفارو نقطه چین کرد

خنده به دلمردگی زمین کرد

چقد دلم فصل بهار و دوست داشت

واشدن پنجره ها رو دوست داشت

بهار اومد پنجره ها رو وا کرد

من و با حسی دیگه آشنا کرد

یه حرف یه حرف ‚ حرفای من کتاب شد

حیف که همش سوال بی جواب شد

دروغ نگم ‚ هنوز دلم جوون بود

که صبح تا شب دنبال آب و نون بود 

شعر :استاد محمد علی بهمنی

آهنگساز : تورج شعبان خانی

تنظیم :حمید رضا صدری

با صدای ناصر عبداللهی