آخرین ستاره

آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی
آخرین ستاره

آخرین ستاره

خلوت گاهی برای دریافت آثار ناصر عبداللهی

بهار بهار

بهار بهار  

 

بهار بهار

صدا همون صدا بود

صدای شاخه ها و ریشه ها بود

بهار بهار

چه اسم آشنایی

صدات میاد ... اما خودت کجایی

وابکنیم پنجره ها رو یا نه

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار اومد با یه بغل جوونه

عید آورد از تو کوچه تو خونه

حیاط ما یه غربیل

باغچه ما یه گلدون

خونه ما همیشه

منتظر یه مهمون

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار بهار یه مهمون قدیمی

یه آشنای ساده و صمیمی

متن ترانه و آهنگ از سایت ایران ترانه

یه آشنا که مثل قصه ها بود

خواب و خیال همه بچه ها بود

آخ ... که چه زود قلک عیدیامون

وقتی شکست باهاش شکست دلامون

بهار اومد برفارو نقطه چین کرد

خنده به دلمردگی زمین کرد

چقد دلم فصل بهار و دوست داشت

واشدن پنجره ها رو دوست داشت

بهار اومد پنجره ها رو وا کرد

من و با حسی دیگه آشنا کرد

یه حرف یه حرف ‚ حرفای من کتاب شد

حیف که همش سوال بی جواب شد

دروغ نگم ‚ هنوز دلم جوون بود

که صبح تا شب دنبال آب و نون بود 

شعر :استاد محمد علی بهمنی

آهنگساز : تورج شعبان خانی

تنظیم :حمید رضا صدری

با صدای ناصر عبداللهی


راز تو

 ورژن جدید

 راز تو 


ترانه : نیلوفر لاری پور , آهنگساز : مهرداد نصرتی , تنظیم : رامین عبداللهی
میکس و مسترینگ : محمد فلاحی , طراح : یاشار علی نژاد

دانلود



ابوالفضل بریده دست

دانلود   ابوالفضل بریده دست



 

خداوندا تو دستی ده  که ریزم خون خصم دین  

 خداندا تو یاری ده نباشم آن نباشم این

 

    خداوندا توانی ده گشایم بسته در هارا    

  نشستم کافی کافی زدایم زنگ دل هارا

 

خدایا  ذوالفقاری ده سراسر تیز و دشمن کش 

 به جان یار نورانی  بکویبم ناخوشاید را خوش

 

   ابوالفضل بریده دست مصلح بود به دست نور 

   به ما دستی عطارفرما که دشمن را کنیم بر گور

 

مدد باشی مرا الله به نور احمد و حیدر  

به نور مادرم زهرا به آن دو سبط  پیغمبر

 

به امید پیروزی حق بر باطل..

فریاد رس

فریاد رس



مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید


که ز انفاس خوشش بوی کسی می اید


از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش


زدم ام فالی و فریادرسی می اید


هیچ کس نیست که در کوی تو اش کاری نیست 


هرکس آنجا به طریق هوسی می اید


کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست


اینقدر هست که بانگ جرسی می اید


جرعه ای ده که به میخانه ارباب کرم


هر حریفی ز پی ملتمسی می اید


دوست را گر سر پرسیدن بیمار من است 


گو بر ان خوش که هنوز نفسی می اید


خبر بلبل این باغ بپرسید که من


ناله ای می شنوم کز قفسی می اید


یار دارد سر صید دل حافظ یاران


شاهبازی به شکار مگسی می اید


مژده ای  دل که مسیحا نفسی می اید 


که ز انفاس خوشش بوی کسی می اید


از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش 


زدم ام فالی و فریاد رسی می اید